جمعه ای دیگر ...

جمعه ای دیگر ...

دیروز جمعه بود ، خط فاصله ای دوباره تا انتظار ...

هر جمعه در دفتر انتظارم می خواهم کلمه ظهور را بنویسم و اما دوباره انتظار و انتظار ...

نمیدانم یادم نمی آید ، فکر می کنم هزار و اندی سال پیش نیمه ای از نیمه های شعبان بود که باقدومش جهان را منور کرد و کسی در دفتری سپید با خطی سبز و روشنایی نور حضور آن مهربان نوشت :

- امد

و خط فاصله ای سرخ نهاد . چیزی نگذشت که با آبی آسمانی کلمه ی

- غائب

را نوشت و هر هفته جمعه را خط فاصله ای سرخ می نهاد 

تا شاید کلمه ای جای خالی بین خط فاصله ها را پر کند 

و در دفتر حضور و غیاب دنیا حاضزی بخورد .

دیروز جمعه بود ، خط فاصله ای دوباره تا انتظار ...

و من دوباره خطی نهادم .هر جمعه کار من این است ، خط و خط و خط .

می ترسم فاصله ی بین خط ها را هم بخواهم خط بگذارم و این خط ها به هم پیوسته شوند 

و خطی شوند قرمز بین من و تو .

کدامین جمعه کلمه سبز حضور را میان خط های سرخم جا می دهی ؟

می خواهم سر تا سر دفتر هزار برگم را پر ز عطر سبزت کنی و خط فاصله ها را پاک .

بیا که دیگر دفترم جای خالی برای غیابت ندارد ...

بیا و حاضری خود را بزن...

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







نویسنده : Z.masoumi
تاریخ : شنبه 17 مهر 1395